درس 11 - هدیه دادن

به نام خداجون مهربون

هدف کلی: آشنایی با آداب اجتماعی (هدیه دادن در موقعیت‌های مناسب)

اهداف جزئی:

  • شرکت در بحث و گفتگوهای کلاسی و پاسخ به سؤالات
  • گسترش گنجینه واژگان
  • هماهنگی چشم و دست / تقویت عضلات دست
  • تقویت هوش برون فردی یا اجتماعی (External / Social)
  • شرکت در نمایش‌های خلاق
آغاز سخن با نام خدا و هم‌خوانی سوره ناس
عادت چله

از نوآموزان بپرسید هنگامی‌که دست پدر و مادر خود را می‌بوسید، چه احساسی دارید؟ از آن‌ها بخواهید احساس خود را توصیف کنند.

مرورها بر اساس منحنی فراموشی

برای مرور درس‌های گذشته سؤالات ذیل را از نوآموزان بپرسید:

  • درس 2: چرا ما باید از پدر و مادر خود تشکر کنیم و قدردان آن‌ها باشیم؟
  • درس 8: اگر در خانه تنها باشیم چه‌کارهایی را نباید انجام دهیم؟
  • درس 10: کدام‌یک از شما دوست دارید خواهر یا برادر کوچک‌تر داشته باشید؟
فعالیت 1: کتاب کودک

تصویر خوانی و تفکر: از نوآموزان بخواهید با دقت به تصاویر کتاب توجه کنند و از آنان بخواهید تا نظر خود را در مورد ماجرای تصویر بیان کنند.

دست ورزی: از نوآموزان بخواهید تا خطوط خط‌ چین بالای صفحه را با توجه به فلش‌ها، پررنگ کنند.

فعالیت 2: داستان «هدیه سنجابی»

به نام خدای مهربان

سلام بچه‌های خوش زبون

بازار جنگل دانابان شلوغ بود. سنجاب کوچولو سبد ریزه‌میزه‌اش را برداشته بود و بین مغازه‌ها دنبال چیزی می‌گشت تا اینکه به نجاری آقا الاغه رسید.

بین چوب‌ها گشت و گشت؛ ولی چیزی پیدا نکرد. آقا الاغه که داشت او را می‌دید گفت: «عر… عر… دختر کوچولو! دنبال چیزی می‌گردی؟ بگو تا کمکت کنم.»

سنجاب کوچولو، کمی خجالتی بود، برای همین آرام گفت: «چوب، چوب گردو عمو.»

الاغ نجار با لبخند گفت: «فهمیدم، می‌خواهی با چوب گردو کاردستی درست کنی؟ درست است؟» سنجاب کوچولو لبخندی زد و سرش را تکان داد. آقا الاغه هم رفت داخل انبار و با یک تکه‌چوب محکم گردو برگشت. آن را داد به سنجاب قهوه‌ای و گفت: «بیا دخترم، برای خودت. پول هم نمی‌خواهد بدهی. برو، ولی قول بده کاردستی‌ات که تمام شد بیاوری تا آن را ببینم.»

سنجاب فسقلی تشکر کرد، به خانه برگشت و شروع کرد به تراشیدن چوب. او می‌خواست یک عقاب بزرگ بسازد؛ اما هرچه تلاش کرد نتوانست آن را درست بتراشد. دیگر خسته شده بود و اصلاً نتوانسته بود چیزی قشنگی درست کند. نه بابا در خانه بود و نه مامان. فقط پنج تا خواهر کوچک‌تر سنجاب کوچولو بودند که کنار او بازی می‌کردند. او با ناراحتی تکه‌چوب را به طرفی پرتاب کرد. خواست از در بیرون برود که ناگهان صدای دنگی به گوشش رسید.

برگشت و دید چوب به گلدان قدیمی خورده و می‌خواهد از بالای میز به زمین بیفتد. آن را مامان‌بزرگِ مامان سنجاب، به مامان هدیه داده بود. وای خدایا اگر می‌شکست چی؟

گلدان چرخ خورد و چرخ خورد و چرخ خورد و از بالای میز پرت شد به زمین. کنار میز، خواهر کوچک‌تر سنجاب کوچولو نشسته بود و بی‌خبر از بالای سرش با عروسک سنجابی‌اش بازی می‌کرد. سنجاب کوچولو خیلی ترسیده بود. زود دوید تا گلدان را بگیرد که دیر رسید و ترق! گلدان درست کنار خواهرش زمین خورد و شکست.

از صدای شکستن گلدان، خواهر سنجاب کوچولو ترسید و زد زیر گریه. همین موقع بود که مامان‌سنجاب و باباسنجاب رسیدند. وقتی از ماجرا باخبر شدند، خیلی ناراحت شدند. بابا به سنجاب کوچولو گفت: «عزیزم اگر صبر می‌کردی، با کمک هم کاردستی‌ات را درست می‌کردیم. بهتر نیست وقتی من و مامان در خانه نیستیم، بیشتر مراقب خواهرهایت باشی؟ آن‌ها به مواظبت تو نیاز دارند. حالا برای چه می‌خواهی عقاب درست کنی؟»

سنجاب کوچولو گفت: «باباجان، تولد نازپری است. می‌خواستم آن را به او هدیه بدهم.»

مامان خیلی زود گفت: «عزیزم، چه‌کار خوبی! هدیه دادن به دیگران خیلی خوب است؛ چون وقتی ما به کسی هدیه می‌دهیم، دوستی و علاقه بین ما و او بیشتر می‌شود. هر وقت هم او، به هدیه‌ی ما نگاه می‌کند، یاد ما می‌افتد. درست مثل همین گلدان که من را به یاد مادربزرگم می‌انداخت. حیف شد.»

سنجاب کوچولو با خجالت گفت: «مامان جان ببخشید. باباجان معذرت می‌خواهم. شما درست می‌گویید. قول می‌دهم دیگر به خاطر اینکه کاری را بلد نیستم، عصبانی نشوم.»

فردا بعدازظهر وقتی مامان‌سنجاب از خرید برگشت، خریدها را داخل آشپزخانه گذاشت. خیلی خسته شده بود. خواست کمی استراحت کند که یک‌دفعه دید گلدان شکسته با چسب به هم چسبیده و سر جای خودش است. خیلی خوشحال شد. بیشتر که دقت کرد. دید یک قندان چوبی کوچک هم کنار آن است.

همین موقع سنجاب کوچولو و بابا سنجاب از اتاق‌خواب بیرون آمدند. بابا سنجاب با لبخند گفت: «مامان جان، دخترمان با کمک من این قندان را از چوب گردو درست کرده تا به شما هدیه دهد. یک عقاب زیبا هم برای نازپری ساختیم که فردا سنجاب کوچولو به او می‌دهد. درست است روز تولد دوستش گذشته؛ ولی هدیه به یک دوست، هر وقت هم باشد خیلی خوب است.»

بچه‌ها! سنجاب کوچولو قبل از اینکه هدیه‌اش را به نازپری بدهد، به قولش عمل کرد. عقاب چوبی را برد و به آقا الاغ نجار نشان داد و او هم خیلی خوشحال شد.

فعالیت 3: کاردستی

تهیه هدیه و کاغذ کادو: از قبل از کودکان بخواهید جعبه‌های کوچکی با خود به کلاس بیاورند (جعبه کفش، دستمال‌کاغذی و…) با استفاده از گواش و رنگ‌های مختلف، با اثرانگشت خود روی یک کاغذ سفید، شکل‌های مختلف ازجمله گل‌های رنگی بکشند و جعبه را با کاغذ کادوی ایجادشده بپوشانند.

سپس هدیه‌ای که درست کرده‌اند مانند گل، ستاره و… را درون جعبه کادو بگذارند، به منزل ببرند و به پدر یا مادر خود با بوسیدن دست آنان تقدیم کنند.

فعالیت 4: نمایش

حالا که بچه‌ها در کلاس کادو و هدیه درست کرده‌اند قبل از بردن به خانه با آن‌ها نمایش اجرا کنند. بعد از گروه‌بندی کودکان، هر گروه یک موقعیت خاص مانند مهمانی، تولد و… را انتخاب کنند و برای یکدیگر کادو ببرند.