هدف کلی: آشنایی با قوانین و آداب بازی و تشویق به رعایت آنها
اهداف جزئی:
- آشنایی با قوانین کار گروهی و قوانین بازی، ازجمله آسیب نزدن به دوستان و جرزنی نکردن در حین بازی
- توسعه تواناییهای جسمی و حرکتی
- شرکت در بحث و گفتگوهای کلاسی
- گسترش گنجینه واژگان
- هماهنگی چشم و دست / تقویت عضلات دست
- تقویت هوش جنبشی – حرکتی (Kinetic/ Motion)
- آموزش درک مفاهیم فضایی (مفهوم عقب و جلو)
پس از آنکه از نوآموزان پرسیدید چه کسی دیروز دستان پدر و مادرش را بوسیده، از آنان بپرسید هنگامیکه دست پدر و مادر خود را میبوسید، آیا برای شما دعا میکنند؟ چه دعایی میکنند؟ به نوآموزان بگویید هر وقت دستان پدر و مادر خود را میبوسید، از آنان بخواهید برایتان دعا کنند.
برای مرور درسهای گذشته سؤالات ذیل را از نوآموزان بپرسید:
- درس 6: شما چه دعاهایی برای پدر و مادرتان میکنید؟
- درس 12: وقتی وارد جایی میشویم، باید بلند سلام کنیم یا آرام؟ اول سلام کنیم یا منتظر سلام دیگران باشیم؟
- درس 14: شما هنگام بازی چه قوانینی را رعایت میکنید؟
تصویر خوانی و تفکر: از نوآموزان بخواهید بهدقت به تصویر نگاه کنند و در مورد آن توضیح دهند.
آموزش مفهوم عقب و جلو: ابتدا بهطور عینی و با استفاده از اشیا و حتی خود نوآموزان، مفهوم عقب و جلو را کارکنید، سپس از نوآموزان بخواهید با توجه به تصاویر کتاب، اشیاء عقب و جلو را در تصویر نشان داده و علامت بزنند.
مرور مفهوم الگو (درس 14): از نوآموزان بخواهید، تصاویر پایین صفحه را بر اساس الگو رنگآمیزی کنند.
مرور ترکیب رنگها (زرد + آبی = سبز) (درس 4): از نوآموزان بخواهید به توپهای داخل تصویر نگاه کنند و بگویند که اگر رنگ آبی و زرد را باهم ترکیب کنند، چه رنگی به وجود میآید؟ توپ سفیدرنگ را با ترکیب این دورنگ، رنگآمیزی کنند.
دست ورزی: از نوآموزان بخواهید تا خطوط خطچین بالای صفحه را با توجه به فلشها، پررنگ کنند.
به نام خدای مهربان
پرپری وسط اسباببازیهایش در اتاقخواب بابا و مامان نشسته بود. تبلت آبی کوچکش در دستانش بود و بازی میکرد. مرحلهی آخر بود، ولی پرپری باخت. باورش نمیشد. او که همیشه برنده بود. چرا این بار بازنده شد؟
ناگهان غول مرحلهی آخر بازی، خندهی وحشتناک و بلندی کرد و از تبلت بیرون پرید. آبیرنگ بود و روی سرش مویی نداشت. گوشهایش نوک تیز و دماغ بزرگی داشت. پرپری چیزی را که میدید باور نمیکرد. خواست داد بزند؛ اما ناگهان غول آبی کچل گفت: «سلام، هیسسس فسقلی، اگر داد بزنی، تبدیل میشوی به یک کرم کوچولو.»
پرپری نمیدانست باید چه کار کند؟ غول دوباره خندید و گفت: «خب حالا که من برندهی بازی شدم، میخواهم جایزهی خوبی به خودم بدهم. البته من با یک رمز تقلبی تو را بردم و در بازی جرزنی کردم؛ وگرنه تو برنده بودی. ولی مهم نیست. مهم این است که من بردم»!
پرپری با ناراحتی و عصبانیت گفت: «چی؟ جرزنی؟ قبول نیست!».
غول کچل بلندتر خندید و گفت: «چه جالب! ولی بگذار اول تو را به یک شتر تبدیل کنم. بعد جوابت را میدهم.» این را گفت و دستی به سر کچلش کشید. بعد پودر براق و آبیرنگی را به طرف پرپری فوت کرد. در یک چشم به هم زدن، پرپری تبدیل به یک شتر بزرگ شد.
خیلی ترسیده بود. برای همین رفت و ایستاد روی تختخواب مامان و بابا. غول گنده با صدای بلند گفت: «بیا پایین پسر شیطون و اما جواب تو، اول اینکه اتاق بابا و مامان جای بازی و مشق نوشتن نیست. تو مگر خودت اتاق نداری؟ دوم اینکه چرا همیشه وقتی بازی میکنی، اسباببازیهایت را از روی زمین جمع نمیکنی؟ دیشب وقتی خواب بودی، خواهر کوچولوی تو که تازه به دنیا آمده، چرخ ماشین اسباببازیات را خورد. نزدیک بود خفه شود. مامان و بابا خیلی ترسیده بودند، سوم اینکه…».
پرپری با ناراحتی داد زد: «میدانم میدانم. سوم اینکه من در هر بازی تقلب میکنم و با جرزنی از بقیه میبرم.» غول جادویی گفت: «بله خوب است که اینها را میدانی، بعد هم سوار پشت بچهها میشوی تا تو را راه ببرند. دست و پای فیلو و کمر پیشو و پوپی درد میکند. چرا اینقدر در بازیها جرزنی میکنی؟ حالا تو شتر من هستی و میخواهم سوارت شوم. شاید هم تا آخر عمر، شتر من باقی ماندی.»
پرپری بیچاره با گریه چند دور در خانه به غول آبی سواری داد. اینقدر کمرش درد گرفت که دیگر طاقت نیاورد و بوم، خورد زمین.
غول گنده از روی کمرش بلند شد و گفت: «هههه، چطور وقتی تو تقلب میکنی و با جرزنی برنده میشوی، بقیه باید به حرف تو گوش بدهند؟ ولی حالا که من با جرزنی و تقلب در بازی از تو بردهام، نمیخواهی به حرف من گوش بدهی؟ بلندشو! بلندشو ببینم. من هنوز هم شترسواری میخواهم.»
پرپری که خیلی خسته شده بود و از صورتش عرق میچکید. با گریه گفت: «ببخشید غول بزرگ، ببخشید. اشتباه کردم، از همه معذرت میخواهم، قول میدهم.»
غول خندید و گفت: «تو فقط یک روز وقت داری تا از همه معذرتخواهی کنی و قول بدهی که دیگر نه تقلب کنی، نه اسباببازیهایت را پخشوپلا کنی و نه دیگر در اتاق بابا و مامان بازی کنی.»
پرپری سرش را تکان داد. از بیحالی داشت به زمین میافتاد. همینکه داشت سرش به زمین میخورد، ناگهان از خواب بیدار شد.
دید در اتاق مامان و بابا خوابش برده و تبلت هم خاموش شده. همهی اینها فقط یک خواب بود؛ ولی پرپری اینقدر از غول ترسیده بود که همه قولهایش را انجام داد.
نوآموزان کاغذ آ چهار را بهصورت عمودی مقابل خود قرار دهند. سپس کاغذ را از وسط تا بزنند. سپس دوباره قسمت رویی کاغذ را یک تای دیگر بزنند. در همین حالت (در حالت بسته کاغذ) یک غول را نقاشی بکشند، بهصورتیکه قسمت دهان غول، دقیقاً روی تای کاغذ قرار بگیرد. پس از اتمام کشیدن غول، حالا کاغذ را باز کنند و در این حالت، دهان غول را بکشند و نقاشی خود را رنگآمیزی کنند.
سپس سؤالات زیر را از کودکان بپرسید و از آنها بخواهید که صدای «آقا غوله» را در بیاورند و با استفاده از نقاشی خود و تکان دادن دهان کاغذ، جای «آقا غوله» صحبت کنند و پاسخ دهند.
سلام آقا غوله!
کدامیک از دوستان پرپری از او ناراحت بودند، چرا؟
چهکارهایی را دیگر پرپری در بازی نباید انجام دهد تا دیگر شتر تو نباشد؟
در پایان از بچهها بپرسید که به نظر شما، وقتی پرپری از خواب بیدار شد، برای جبران اشتباه خود چهکار کرد؟
وسایل موردنیاز: کاغذ آ چهار، مداد شمعی، ماژیک یا مداد رنگی.
نوآموزان به چهار گروه تقسیمبندی شوند.
زمین بازی، یک خط شروع و دو خط پایان دارد. یک خط پایان و شروع در به فاصله سه متر از هم قرار دارند. مربی با 10، 20، 30، 40 و… کردن بین چهار گروه، یکی از گروهها را به زمین بازی دعوت کند. افراد یک گروه، روی خط شروع قرار بگیرند و مربی به آنها فرمان شروع دهد. لیلی به جلو یعنی آنها از خط شروع با یک پا به سمت خط پایان به سمت جلو حرکت کنند و راه رو به عقب، یعنی آنها از خط شروع با دو پا راه رفتن ساده به سمت خط پایان در عقب حرکت کنند و عقب عقب راه بروند.
در این بازی کودکان باید تعادل خود را در حین حرکت «لیلی» حفظ کنند و اگر پای دیگر به زمین خورد یا فرمان مربی را اشتباه اجرا کردند یعنی با دو پا به سمت جلو حرکت کردند یا لیلی به سمت عقب حرکت کردند، کار آنها خطاست و باید از زمین بازی خارج شوند. نوآموزان در حین حرکت باید مواظب باشند که باعث افتادن دوستان خود نشوند و به کسی آسیب وارد نکنند.
محیط اجرا: حیاط یا نمازخانه
وسایل موردنیاز: گچ یا چسبکاغذی