درس 27 - رعایت حال بیماران

به نام خداجون مهربون

هدف کلی: آشنایی با آداب اجتماعی و علاقه‌مندی به رعایت آن‌ها

اهداف جزئی:

  • احترام گزاردن به پرستاران
  • رعایت حال بیماران و آشنایی با آداب عیادت از بیماران
  • شرکت در بحث و گفتگوهای کلاسی
  • هماهنگی چشم و دست / تقویت عضلات دست
  • ساختن کاردستی
  • شرکت در نمایش‌های خلاق
  • تقویت هوش برون فردی یا اجتماعی (External / Social)
  • توجه و دقت به صداهای اول کلمات (آشنایی با هم آغاز «ج»)
آغاز سخن با نام خدا و هم‌خوانی سوره کوثر
عادت چله

دیروز که دست مامان و بابای خود را بوسیدید ایشان برای شما چه دعایی کردند. یادتان باشد، از ایشان بخواهید برایتان دعا کنند؛ چون دعای مامان و بابا برای بچه‌هایشان، خیلی به آن‌ها کمک می‌کند.

مرورها بر اساس منحنی فراموشی

برای مرور درس‌های گذشته، سؤالات ذیل را از نوآموزان بپرسید:

  • درس 18: وقتی یک کار اشتباهی را انجام می‌دهید، غیر از عذرخواهی کردن برای جبران کار اشتباه خود، چه‌کارهایی را می‌توانید انجام دهید؟
  • درس 24: چطور باید مراعات همسایه را بکنیم و چه‌کارهایی را نباید انجام دهیم تا همسایه‌های ما اذیت نشوند؟
  • درس 26: برای تشکر از معلّم خود چه‌کارهایی را می‌توانید انجام دهید؟
فعالیت 1: کتاب کودک

تصویر خوانی و تفکر: از نوآموزان بخواهید به‌دقت به تصویر نگاه کنند و در مورد تصویر توضیح دهند و بگویند که به نظر آن‌ها چرا نازپری دراز کشیده است؟ دانه‌های قرمز روی صورت نازپری چیست؟ و پرپری چه‌کار می‌کند؟ و…

آشنایی با هم‌آغاز «ج»: ابتدا از نوآموزان بخواهید به‌دقت گوش کنند، سپس کلماتی که صدای اول آن‌ها «ج» است را در کلاس بیان کنید . (مانند: جارو، جامداری، جاکفشی، جاکلیدی، جانور، جایزه)

از آنان بپرسید کلمه‌هایی که شنیدید، صدای اولشان چه صدایی بود؟ از آنان بخواهید خودشان کلماتی را مثال بزنند که صدای اول آن‌ها صدای «ج» باشد. بعد از تمرین، از نوآموزان بخواهید تصاویری که در کتاب، صدای اولشان صدای «ج» هست را پیدا کنند و دور آن‌ها خط بکشند.

دست ورزی: از نوآموزان بخواهید تا خطوط خط‌چین بالای صفحه را با توجه به فلش‌ها، پررنگ کنند.

فعالیت 2: داستان «پرستاری از نازپری»

ابتدا داستان را برای نوآموزان بخوانید و از آنان بخواهید درباره ادامه داستان فکر کنند و با کمک هم‌گروهی‌های خود داستان را کامل کنند. سپس از هر گروه یک نفر ادامه داستان را بیان کند. سپس در رابطه با داستان و آداب عیادت و رعایت حال بیمار با کودکان گفتگو کنید:

پرپری گفت: «من می‌خواهم بروم پیش نازپری!»

مامان‌پری گفت: «فعلاً نمی‌شود پسرم. خواهرت مریض شده. باید استراحت کند.»

پرپری بپر بپر کرد و گفت: «خب مریض باشد. من می‌خواهم باهاش بازی کنم. بعداً استراحت کند.»

مامان‌پری در اتاق نازپری را بست و گفت: «پرپری! وقتی گفتم نه، یعنی نه! نازپری حالش اصلاً خوب نیست.»

پرپری یواشکی از سوراخ در به نازپری نگاه کرد. صورت نازپری پر از دانه‌های قرمز بود.

مامان‌پری گفت: «تا وقتی این دانه‌های قرمز روی صورت نازپری است، نمی‌توانی با او بازی کنی.»

پرپری هم دوید و رفت پیش آقا ویزولی: «آقا ویزولی! آقا ویزولی! نازپری مریض شده. صورتش دانه‌های قرمز در آورده. یک چیزی بده که زودتر خوب شود و بتواند با من بازی کند.»

آقا ویزولی، ویزویز کرد و گفت: «ولی اگر مریض شده، باید استراحت کند. بازی برایش خوب نیست.»

پرپری بپر بپر کرد و گفت: «اما من باید باهاش بازی کنم. زودِ زودِ زود!»

آقا ویزولی از پشت مغازه، یک چسب‌زخم بزرگ بیرون آورد و گذاشت جلوی پرپری:

– اگر این چسب قرمز را به دست نازپری بچسبانی، دانه‌های قرمز از روی صورتش می‌روند.

پرپری چسب را برداشت و دوید. آقا ویزولی داد زد: «صبر کن! هنوز حرفم تمام نشده! اگر چسب…»

اما پرپری حسابی از آنجا دور شده بود و صدای آقا ویزولی را نمی‌شنید. پرپری همین که رسید خانه، پرید داخل اتاق نازپری. نازپری خوابیده بود و با سروصدای پرپری، از جا پرید:

– واااای! ترسیدم! سرم درد گرفت پرپری!

پرپری چسب قرمز را روی دست نازپری چسباند و گفت: «ببین برایت چی گرفته‌ام! الان حالت خوب می‌شود!»

دانه‌های روی صورت نازپری یکی‌یکی ناپدید شدند. پرپری دوید و برای نازپری آینه آورد: «ببین!»

نازپری صورتش را در آینه دید. باورش نمی‌شد. با صدای بلند گفت: «یعنی من حالم خوب شده؟ پس چرا هنوز بدنم درد می‌کند؟»

پرپری گفت: «چیزی نیست. حتماً مال این است که زیادی روی تخت خوابیده‌ای! بیا بازی کنیم…»

پرپری دست نازپری را گرفت و از روی تخت بلند کرد تا بازی کنند:

پر پر پر، بپر بپر

پر پر پر، بپر بپر

وسط بازی، مامان‌پری آمد داخل اتاق. وقتی آن‌ها را دید، داد زد:

– واااای! پرپری! نازپری! دارید چه‌کار می‌کنید؟! نازپری! تو باید هنوز استراحت کنی!

پرپری گفت: «نگران نباش مامان! چسب قرمز، حال نازپری را خوب کرده.:

مامان‌پری جلو دوید و گفت: «کدام چسب؟»

بچه‌ها چسب را نشانش دادند. مامان‌پری گفت: «مریضی نازپری فقط استراحت لازم دارد. نه چسب قرمز!»

بعد هم چسب را از روی دست نازپری جدا کرد. همین‌که چسب از بدن نازپری جدا شد، دانه‌های قرمز روی صورتش برگشتند؛ اما این بار خیلی خیلی بزرگ‌تر شده بودند و کل بدنش را هم پوشانده بودند. نازپری پشت سر هم سرفه می‌کرد و نمی‌توانست روی پاهایش بایستد.

پرپری هم ناراحت و عصبانی دوید پیش آقا ویزولی:

– آقا ویزولی! آقا ویزولی! چرا چسبه خراب بود؟

آقا ویزولی خندید و گفت: «خب تو صبر نکردی تا من حرفم تمام شود. می‌خواستم بگویم این چسب فقط قیافه‌ی نازپری را بهتر می‌کند. اگر می‌خواهی حالش خوبِ خوب شود، باید چند روز استراحت کند و غذاهای مقوی بخورد.»

پرپری سرش را پایین انداخت و گفت: «غذای مقوی؟»

آقا ویزولی، چند سیب و سیر جلوی پرپری گذاشت و گفت: «این سیب‌ها را به نازپری بده تا بخورد و با سیرها برایش سوپ درست کن. حسابی از او مراقبت کن تا حالش خوب شود. آن‌وقت می‌توانید باهم بازی کنید!»

پرپری سبد سیر و سیب‌ها را گرفت و از آقا ویزولی تشکر کرد. حالا دیگر می‌دانست باید چه‌کار کند…[1]

از کودکان بپرسید: وقتی کسی مریض شود چگونه باید از او پرستاری کنیم تا حال او خوب شود؟.

1 جهت مطالعه بیشتر مربی:

رسول خدا (ص) فرمود: هرکس یک شبانه‌روز از بیماری مراقبت کند، خدا او را با ابراهیم خلیل (ع) برمی‌انگیزد، آنگاه از صراط همچون برق جهنده تابان بگذرد. (جوادی آملی، مفاتیح الحیات، نشر اسراء، 1396 ش، ص 368)

فعالیت 3: کاردستی

برای کودکان توضیح دهید که امام ششم ما یعنی امام صادق (ع) فرمودند: اگر دوستمان مریض شد و خواستیم به عیادت او برویم بهتر است که دست‌خالی نرویم و یک هدیه مفید خوردنی مانند سیب برای او ببریم. چراکه بیمار از گرفتن هدیه خوشحال می‌شود.[1]

سپس از نوآموزان بخواهید که برای رفتن به عیادت دوست خود، کاردستی سیب را درست کنند.

یک مقوای رنگی یا کاغذ سایز آ چهار را از وسط تا بزنند و با مداد شکل نصف سیب را بکشند و با استفاده از قیچی، دولایه کاغذ را در حالتی که کاغذ تاخورده است دور بری کنند. سپس با استفاده از قیچی، کاغذ رنگی‌ها را کوچک برش بدهند و روی سیب خود بچسبانند. با استفاده از کاغذ رنگی برای سیب خود چوب و برگ بگذارند.

وسایل موردنیاز: مقوای رنگی، کاغذ رنگی، قیچی، چسب ماتیکی

2 یکی از دوست‌داران امام صادق (ع) می‌گوید: فردی از دوستان ایشان بیمار شد و ما چند نفر از دوستان امام به عیادت از او رفتیم. در راه با امام روبه‌رو شدیم. پرسید: کجا می‌روید؟ گفتیم قصد عیادت از فلانی را داریم. امام پرسیدند: آیا به همراه خود سیب، ترنج یا کمی عطر و یا کمی چوب بخور دارید؟ گفتیم: خیر. ایشان فرمود: مگر نمی‌دانید که بیمار با دریافت هدیه آرامش می‌یابد؟. (جوادی آملی، مفاتیح الحیات، نشر اسراء، 1396 ش، ص 330)

فعالیت 4: نمایش

نوآموزان را به گروه‌های سه‌نفره تقسیم کنید. یک نفر نقش بیمار و دو نفر نقش عیادت کننده را بازی کند و کاردستی ساخته‌شده در فعالیت 2 را برای عیادت از بیمار ببرند.