هدف کلی: آشنایی با ضرورت پرهیز از ارتباط با افراد ناآشنا
اهداف جزئی:
- شرکت در بحث و گفتگوهای کلاسی
- گسترش گنجینه واژگان
- هماهنگی چشم و دست / تقویت عضلات دست
- دقت در گوش دادن
- دریافت هسته معنایی داستان
- بیان و خلق داستان
مربی از نوآموزان بپرسد دیروز چهکارهای خوبی انجام دادید؟ آیا یکی از کارهای خوبتان بوسیدن دست مامان و بابا بوده است؟
برای مرور درسهای گذشته سؤالات ذیل را از نوآموزان بپرسید:
- درس 25: یادتان هست چه اتفاقی برای آقا خروسه افتاده بود که نمیتوانست قوقولیقوقو کند؟ پرپری و نازپری برای او چه کردند؟ یادتان هست چه نتیجهای از آن داستان گرفتیم؟
- درس 31: اگر در مکانی که شما، روی صندلی نشستهاید و پیرمردی یا پیرزنی وارد شوند و جایی برای نشستن نداشته باشند چهکار میکنید؟ چرا؟
- درس 33: اگر در خیابان یا در کلاس فرد معلولی دیدید که نیاز به کمک دارد چطور با او برخورد میکنید؟
تصویر خوانی و تفکر: از نوآموزان بخواهید بهدقت به تصویر کتاب توجه کنند. از آنان بپرسید به نظر شما چه اتفاقی افتاده است؟ اجازه دهید نوآموزان نظرات خود را بیان کنند.
ترکیب رنگها: (مرور درس 25) از نوآموزان بپرسید برای اینکه برگهای پاییزی که در تصویر کتاب روی زمین افتادهاند را نارنجی کنیم، چه رنگهایی را باید باهم ترکیب کنیم؟ برگهای روی زمین را با ترکیب رنگهای مناسب رنگ بزنید.
دست ورزی: از نوآموزان بخواهید تا خطوط خط چین بالای صفحه را با توجه به فلشها، پررنگ کنند.
باد پاییزی برگهای زرد و نارنجی درختان را با خود جابهجا میکرد. نازپری برای قدم زدن به جنگل رفت. همانطور که روی برگهای خشک درختان قدم میزد، صدایی شنید:
ـ سلام دخترخانم.
نازپری بهطرف صدا برگشت. یک روباه با کلاهی آبیرنگ روبهروی او ایستاده بود. تا حالا او را ندیده بود. آقا روباهه گفت: «چه جوجه کبوتر زیبایی هستی.»
نازپری از تعریف آقا روباهه خوشحال شد. به او سلام کرد و گفت: «ممنونم آقا روباه مهربان.»
آقا روباهه دست نازپری را گرفت و به او گفت: «من چشمه اسرارآمیزی را میشناسم که هرکس از آب آن بخورد، باهوشترین حیوان جنگل میشود. میخواهم آن را به تو نشان دهم.»
نازپری که دوست داشت از همه دوستانش باهوشتر باشد، صحبتهای روباه را پذیرفت و با او به سمت چشمهی اسرارآمیز به راه افتاد؛ اما… .[1]
بچهها فکر میکنید چه اتفاقی برای نازپری میافتد؟ آیا نازپری باید به کسی که غریبه است اعتماد کند؟ به نظر شما، آیا نازپری نجات پیدا میکند؟ چگونه؟
پس از ادامه دادن داستان توسط کودکان، با سؤالات زیر به کمک نوآموزان بحث و گفتگو و نتیجهگیری کنید:
اشتباهات نازپری چه بود؟ (تنهایی برای قدم زدن رفت. با فرد غریبهای صحبت کرد. به حرفهای فرد غریبه اعتماد کرد و با یک فرد غریبه همراه شد.)
[1]– مریم مدنی.
در مورد ارتباط با افراد غریبه و ناآشنا (صحبت نکردن، اعتماد نکردن، ندادن اطلاعات و…) با نوآموزان بحث و گفتگو کنید. جهت پیشبرد بحث از سؤالات ذیل استفاده نمایید:
- فکر میکنید چرا ما نباید به افراد غریبه اعتماد کنیم؟
- اگر فرد غریبهای از ما سؤالاتی مانند سؤالات ذیل پرسید به او باید چه جوابی بدهیم؟ (مثلاً بپرسد: خانهات کجاست؟ آیا پدر یا مادرت در خانه هستند؟ و…)
- اگر در خانه تنها باشید و فرد غریبهای از شما بخواهد تا در را باز کنید چهکاری انجام میدهید؟
- اگر در آپارتمان بخواهی سوار آسانسور شوی و فرد غریبهای در آسانسور باشد، آیا سوار میشوی؟ چه تصمیمی میگیری؟ چرا؟
- ما فقط به صحبتهای چه کسانی میتوانیم اعتماد کنیم و همهچیز را برای آنها تعریف کنیم؟ (پدر و مادر)
پس از شنیدن داستان و تکمیل آن توسط نوآموزان، مقداری رنگ گواش و کاغذ در اختیار آنها قرار دهید. از نوآموزان بپرسید نسبت به داستان چه احساسی دارید؟ بر اساس احساسی که به دست آوردهاید، رنگی را انتخاب کنید و مطابق همان احساس، رنگها را بر روی کاغذ بپاشید. سپس به لکههایی که ایجاد کردید خوب نگاه کنید، شبیه چه هستند؟ آنها را به همان شکل کامل کنید. در پایان از آنان بخواهید در مورد نقاشیهای خود توضیح دهند.