هدف کلی: آشنایی و استفاده صحیح از بعضی از رسانهها
اهداف جزئی:
- شرکت در بحث و گفتوگوهای کلاسی و پاسخ دادن به سؤالات
- بیان دلایل منطقی ساده برای عمل یا گفتار خود
- گسترش گنجینه واژگان
- شرکت در نمایشهای خلاق
- دستورزی و تقویت عضلات دست
اگر ببینید افراد خانواده در مهمانی فقط گوشی در دست دارند و حواسشان به یکدیگر نیست، چطور آنها را متوجه کار اشتباهشان میکنید؟
برای مرور درسهای گذشته سؤالات ذیل را از نوآموزان بپرسید:
- درس 24: تابهحال چقدر پول در قلک خود پسانداز کردهاید؟ با آن میخواهید چهکار کنید؟
- درس 30: آیا تابهحال شده پولی را جمع کنید و با آن چیزی را که نیاز داشتهاید بخرید؟
- درس 32: چند تا از فایدههای تلویزیون را بگویید.
در کنار مزیتهای بسیاری که رسانه دارد اگر استفاده از آن قاعدهمند نباشد، میتواند آسیبهای متعددی ازجمله آسیبهای اجتماعی را همراه داشته باشد. کمرنگ شدن صمیمیت بین خانواده و اقوام یکی از این آسیبهای اجتماعی است.
ازاینرو، آشنا کردن کودک در این دوره با قوانین استفاده از گوشی، از اهمیت بسزایی برخوردار است. در این درس و دو درس آینده، به برخی از این قوانین پرداخته میشود.
یکی از این قوانین، قانون استفاده از گوشی در مکانهای گوناگون است. کودک باید در این سن یاد بگیرد که در هر مکانی نمیتواند با گوشی بازی کند. مهمانی، مدرسه و پارکها ازجمله این مکانها محسوب میشوند که البته اجرایی کردن این قانون تا حد زیادی احتیاج به همکاری والدین دارد. مربی محترم میتواند در گروه خود با مادران، این مبحث را به اشتراک بگذارد.
تصویرخوانی و تفکر: از نوآموزان بخواهید با توجه به تصویر، حدس بزنند که داستان این تصویر چست؟ این کلاغها کیستند و در منقار آنها چیست؟ چرا؟
چرا خانواده نازپری ناراحتند؟
دست ورزی: از نوآموزان بخواهید تا خطوط خط چین بالای صفحه را با توجه به فلشها، پررنگ کنند.
به نام خدای مهربان
صدای خشخش پاروی پدربزرگ نازپری، از حیاط پشتی خانه به گوش کلاغهای سفیدوسیاه میرسید. آنها روی یک شاخه نازک نشسته بودند و به خانه پدربزرگ پری، نگاه میکردند. هوا سرد شده بود و دانهدانههای برف مثل پرهای سفید، روی سر بابابزرگ، همهجا نشسته بودند.
یکی از کلاغها که خیلی سردش شده بود، به دوستش گفت: «تو میدانی بابابزرگ چرا حیاط برفی را پارو میزند؟ آخر او هیچوقت حیاطش را پارو نمیزد.»
دوست تپل کلاغسیاه، تکانی به خودش داد تا برفهای روی پرهایش بریزد، بعد گفت: «مگر نمیدانی، امروز تولد مامانبزرگپری است. او یک کیک بزرگ خامهای پخته. ببین بوی کیک تازه میآید. قرار است برایشان مهمان بیاید. بابابزرگ هم حیاط را پارو میزند تا کسی لیز نخورد.»
کلاغ دیگر گفت: «بابابزرگ الآن منتظر نازپری و پرپری و پاپری و جوجه کوچولوهاست تا بیایند و یک برفبازی حسابی کنند».
کلاغها همینطور حرف میزدند که نازپری همراه پدر و مادر و پرپری و پاپری و جوجه دوقلوها از راه رسیدند. بابابزرگ با خوشحالی نوههایش را بغل کرد و بوسید. همگی وارد خانه شدند.
کلاغ لاغر به دوست چاقش گفت: «بهبه الآن یک مهمانی خوب و پر خنده میبینیم. چقدر به بابابزرگ و مامانبزرگ خوش میگذرد».
دوستش با لبخند گفت: «آره، خدا رو شکر، ولی نگاه کن! چرا هیچکس نه بازی میکند، نه حرف میزند؟ چرا کسی به کیک قشنگ و خوشمزه مامانبزرگ نگاه نمیکند؟ نگاه کن نازپری فقط دارد با تبلت بازی میکند. باباپری هم که به تلویزیون نگاه میکند. آنجا را ببین، مامانپری فقط با گوشی حرف میزند. پاپری و پرپری هم مشغول بازی با لپتاپ هستند. وااای چقدر بد، چه حیف!»
کلاغ لاغر با تعجب گفت: «حتی جوجه کوچولوها هم به حیاط نمیآیند تا برفبازی کنند.» دو تایی دارند با موبایل بابا، کارتون میبینند. ببین چقدر بابابزرگ و مامانبزرگ ناراحتند. باید کاری کنیم.»
کلاغ تپلو کمی فکر کرد و گفت: «من یک نقشه دارم.»
کلاغ لاغر پرید و خودش را به پنجرهی خانهی بابابزرگ زد. نزدیک بود شیشه بشکند. همه ترسیدند. باعجله بیرون رفتند. کلاغ لاغر روی زمین افتاده بود. همه دور او جمع شدند. ناگهان کلاغهای دیگر پر زدند و داخل خانه رفتند. گوشیهای موبایل، تبلت و حتی کنترل تلویزیون را با منقارهایشان برداشتند و از پنجره دیگر پرواز کردند و رفتند. نازپری و خانوادهاش خیلی تعجب کردند. کلاغ لاغر هم زود از زمین بلند شد. پرواز کرد و روی شاخهی درخت، کنار دوستانش نشست. بعد با صدای بلند گفت: «آهای کبوترهای عزیز، ما وسایل شما را وقتی پس میدهیم که مهمانی تمام شود. پدربزرگ و مادربزرگ کلی زحمت کشیدهاند تا با هم بازی کنید و خوش بگذرانید؛ ولی شما فقط به گوشی، تبلت و تلویزیون نگاه میکنید.»کبوترها به هم نگاهی کردند و تصمیم گرفتند که…
بچهها شما بگویید آنها چهکار کردند، داستان را شما تمام کنید.
(کودکان در گفت وگوی گروهی به سوال بالا پاسخ دهند و نتیجه داستان را بیان کنند.)
با کودکان در مورد قوانین استفاده از گوشی و تبلت در مکانهای مختلف گفتوگو کنید:
- مهمانی: وقتی به مهمانی میرویم، گوشی موبایل را مثل کفشهایمان باید کنار بگذاریم. دلیل آن چیست؟ بهتر است در مهمانی چه کارهایی انجام دهیم؟ (کودکان را دعوت به بارش فکری کنید). 🎉📵
- مدرسه: در مدرسه هرگز کسی گوشی موبایل و تبلت همراه خودش نمیآورد! آیا میدانید چرا؟ اگر کسی با خود گوشی بیاورد به او چه می گویید؟ (کودکان را دعوت به تفکر انتقادی کنید). 📚🤫
- پارک: در پارک هم باید گوشی را کنار بگذاریم، چه کسی دلیل آن را می داند؟ 🌳🌞
از کودکان بپرسید: چرا کلاغها نقشه کشیدند تا کنترل تلویزیون و سایر وسایل را بردارند؟ چرا بابابزرگ و مامانبزرگپری ناراحت بودند؟
از بچهها بخواهید داستان را متناسب با سلیقه خود تغییر دهند و نمایش آن را بازی کنند. ابتدا بچهها به تعداد افراد خانواده گروهبندی شوند و سپس هرکدام نقش یکی از افراد داستان را اجرا کند. حالا باید دید پدربزرگ و مادربزرگ چهکار میکنند؟