درس 1 - سوره فیل

به نام خداجون مهربون

هدف کلی: انس با قرآن کریم و علاقه به یادگیری آن

اهداف جزئی:

  • ایجاد علاقه به قرآن
  • شرکت در بحث و گفت‌وگوهای کلاسی و پاسخ دادن به سؤالات
  • افزایش گنجینه لغات و شعرخوانی
  • گوش دادن و تشخیص صدای حیوانات
  • توجه و دقت به صدای اول کلمات (صدای اِ)
آغاز سخن با نام خدا و هم‌خوانی سوره فیل

از این درس سوره فیل را برای نوآموزان پخش نمایید و از آنان بخواهید با شما تکرار کنند.

سخنی با مربیان:

تجربه نشان داده است افرادی که از دوران کودکی، شکرگزاری را آموخته‌اند، افراد شادتر، خوش‌بین‌تر، اجتماعی‌تر و پرانگیزه‌تری هستند. آگاه کردن کودکان نسبت به نعمت‌های بی‌شمار الهی موجب ایجاد عشق و علاقه به خدای مهربان می‌شود که این عشق تبدیل به پایه مستحکمی در راستای تربیت کودک بر مبنای فطرت الهی خواهد شد.

کودکی را تصور کنید که ذهن او تمرکز بر داشته‌های خود دارد حتی متوجه مواردی که به‌ظاهر از بدیهی‌ترین داشته‌ها و نعمت‌هایش است می‌شود، مانند داشتن پدر و مادر، بینایی و… و یاد گرفته تا خدای مهربان را برای این داشته‌ها شکر کند.

این کودک می‌تواند با احساسات مثبتی که از این منظر برایش ایجاد می‌شود، بر توانمندی‌های الهی خویش تکیه کند و با دنیایی از توکل به خدا و اعتمادبه‌نفس در ادامه زندگی گام بردارد و در جامعه نقش‌آفرینی نماید و تبدیل به یک فرد تأثیرگذار گردد.

در مقابل کودکی را فرض کنید که به سبب تربیت خانواده و محیط، پیوسته ذهن او متمرکز بر کمبودهای خود و البته داشته‌های دیگران است و در دنیایی از حسرت، عمر خود را سپری می‌کند و به بزرگ‌سالی می‌رسد. با دنیایی از شکایت و شکوه از خانواده و خدا و جامعه، به یک موجود افسرده تبدیل می‌شود که به‌صورت مسری این حس بد خود را به دیگران نیز منتقل می‌کند و باعث انزوای وی می‌شود.

در محفل خود راه مده هم چو منی را
  افسرده‌دل افسرده کند انجمنی را

پرواضح است که آموزش شکرگزاری و تبدیل آن به یک عادت، می‌تواند اثرات قابل‌توجهی در رشد فکری و اجتماعی کودک ایفا نماید. شاید ازاین‌روست که خدای مهربان در آیات بسیاری، انسان را دعوت به شکرگزاری می‌نماید[1] و شکرگزاری از نعمت‌های خویش را موجب فزونی نعمت‌ها معرفی کرده است.[2] بنابراین، در این جلد مبحث «شکرگزاری از پروردگار مهربان» عادت محوری قرارگرفته است و هرروز قبل از شروع هر درس این مبحث در قالب‌های گوناگون تکرار می‌شود تا بتواند به یک عادت، برای کودک تبدیل شود.

[1] وَ اشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ (بقره، آیه 152)؛ وَ سَیَجزی اللّهُ الشاکِرینَ (آل عمران، آیه 144)

[2] لَئِنْ شَکرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُم (ابراهیم، آیه 7)

عادت چله

در مورد جمله زیر با کودکان صحبت کنید و از آنان نظرخواهی نمایید:

امام علی (ع) فرموده‌اند: شکر نعمت باعث می‌شود نعمت‌های ما زیادتر شود.[1]

[1] مجلسی، بحارالانوار، نشر موسسة الوفاء، 1404 ق، ج 71، ص 44

مرورها بر اساس منحنی فراموشی

برای مرور درس‌های گذشته سؤالات ذیل را از نوآموزان بپرسید:

  • درس 35 ج 3: اگرچند نفر از یک گوشی استفاده کنند چه‌کارهایی باید بکنند؟
  • درس 33 ج 3: آیا در پارک و خیابان و در حال راه رفتن می‌توان از گوشی استفاده کرد؟
  • درس 27 ج 3: اگر در شهرمان پلیس نداشتیم چه اتفاقی می‌افتاد؟
فعالیت 1: کتاب کودک

تصویرخوانی و تفکر: از نوآموزان بخواهید به‌دقت به تصویر کتاب نگاه کنند و در مورد آن، نظرات خود را بیان کنند. از آنان بپرسید به‌نظر شما چرا نازپری و دوستانش اطراف این تابلو جمع شده‌اند؟ در تابلو چه می‌بینید؟

دقت شنیداری (آشنایی با هم‌آغاز «اِ»): از نوآموزان بخواهید به‌دقت به کلماتی که بیان می‌کنید گوش دهند، سپس کلماتی را که صدای اول آن‌ها صدای «اِ» هست را برای نوآموزان تکرار کنید. (مانند امام، استکان، استخر، اسکی، اصفهان، اداره، اسکناس و…) از آنان بپرسید: اولین صدایی که شنیدید چه صدایی بود؟ و خودشان چند مورد مثال بزنند. سپس از آنان بخواهید در پایین صفحه، تصاویری که صدای اول آن‌ها صدای «اِ» هست را پیدا کنند و آن ها را رنگ بزنند.

دست ورزی: از نوآموزان بخواهید تا خطوط خط‌ چین بالای صفحه را با توجه به فلش‌ها، پررنگ کنند.

فعالیت 2: داستان «نقشه اسرارآمیز»

ابتدا صدای فیل را برای کودکان پخش کنید و از آنها بخواهید تا حدس بزنند که این صدا متعلق چه حیوانی است. سپس داستان را برای ایشان تعریف کنید.

 

 

به نام خدای مهربان

خانم معلم بچه‌ها را موزه‌ی نقاشی برد. یک موزه پر از نقاشی‌های خیلی قدیمی و زیبا. وقتی وارد موزه شدند، خانم قُمری جلو آمد و گفت: «سلام بچه‌ها، خیلی خوش آمدید. من قُمری هستم. راهنمای این موزه. دنبال من بیایید تا درباره نقاشی‌ها توضیح بدهم.»

خانم معلم گفت: «عزیزان من، با هم باشید و از هم جدا نشوید تا بهتر یاد بگیرد.» بعد خانم راهنما به اولین نقاشی رسید و درباره‌ی آن توضیح داد. آن‌ها دور سالن بزرگ موزه گشتند و با کمک راهنما چیزهای زیادی یاد گرفتند. در انتهای سالن یک در دیگر بود. در نیمه باز بود. خانم راهنما گفت: «خب حالا رسیدیم به نقاشی اسرارآمیز.»

پاپری پرسید: «نقاشی اسرارآمیز یعنی چی؟ می‌شود برویم ببینیم؟»

خانم قمری گفت: «بله که می‌شود. البته من و خانم معلم نمی‌آییم. شما باید بروید و نقاشی را ببینید. بعد بیایید و برای من و خانم معلم توضیح بدهید که چه چیزی دیدید.»

همه به هم نگاه کردند. بعد تندی به طرف در رفتند. خانم معلم گفت: «فقط مواظب باشید به تابلو دست نزنید.»

در بزرگ باز شد و همه خودشان را در یک سالن دیدند. آخر سالن روی یک دیوار قرمز، قاب عکسی قرار داشت. چند فیل در نقاشی بودند که آدم‌ها روی آن‌ها سوار بودند. پرنده‌هایی هم بالای سر فیل‌ها بود که سنگریزه‌هایی با خود داشتند.

اردک با تعجب گفت: «چه نقاشی عجیبی.»

پرپری گفت: «کاش فیلو هم بود و این نقاشی را می‌دید.»

پیشو پرید بالا تا نقاشی را بهتر ببیند که یکدفعه تابلو تکانی خورد. ناگهان گردوخاکی به آسمان بلند شد. در یک چشم به هم زدن، بچه‌ها به درون تابلو کشیده شدند و خودشان را وسط یک بیابان خشک و گرم دیدند. فیل‌های بزرگ و عصبانی درحال حرکت بودند.

نازپری پرید و داد زد: «بچه‌ها مراقب باشید. بیایید کنار که زیر دست‌وپای این غول‌های وحشی نروید!»

پیشو گریه کرد و گفت: «وای تقصیر من بود. الآن خانم قمری دعوایمان می‌کند.» بچه‌ها کنار یک سنگ بزرگ پناه گرفتند. اردک با ترس گفت: «همه‌اش تقصیر تو بود پیشی.»

نازپری گفت: «بچه‌ها، مگر خانم نگفت نقاشی اسرارآمیز است. ما آمدیم داخل نقاشی. دعوا نکنید ببینیم چه می‌شود.»

با صدای پای فیل‌ها زمین می‌لرزید. پوپی پر زد و رفت روی گوش گنده‌ی یکی از فیل‌ها نشست و گفت: «ببخشید، آقای گنده، با شما هستم، این‌همه فیل باعجله کجا می‌روند؟ چرا آن‌قدر زیاد؟ کار مهمی دارید؟»

فیل سیاه با اخم به پوپی نگاهی کرد و گفت: «تو از کجا پیدایت شد فسقلی؟ بله ما کار مهمی داریم. ما از راه دوری آمده‌ایم. قرار است کعبه، خانه خدا را خراب کنیم. هیچ‌کس هم نمی‌تواند جلوی ما را بگیرد.»

پوپی با ناراحتی گفت: «خراب کنید؟ چرا؟ مگر نمی‌دانید کعبه پاک‌ترین جای دنیا است.»

همین موقع بود که ناگهان پرنده‌ای شبیه گنجشک، به پوپی نزدیک شد و گفت: «برو کنار بچه‌جان. به دوستانت هم بگو پشت آن سنگ قایم شوند و بیرون نیایند.»

پوپی زودی سراغ دوستانش آمد و گفت که پشت سنگ بزرگ پنهان شوند. یکی از همان پرنده‌ها جلو آمد و گفت: «بچه‌ها نگران نباشید. کسی با شما کاری ندارد. فقط تماشا کنید.»

پاپری پرسید: «شما کی هستید؟ اینجا چه‌کار می‌کنید؟»

پرنده‌ گفت: «ما ابابیل هستیم. خدا به ما گفته اینجا باشیم و با این سنگریزه‌ها به حساب فیل‌ها برسیم». بچه‌ها خندیدند؛ چون حرف پرنده را باور نمی‌کردند. پرنده پرید و گفت: «باور نمی‌کنید. حالا ببینید.» بعد ازآنجا دور شد. آسمان پر از پرنده شد.  پیشو داد زد: «بچه‌ها آنجا را ببیند، سنگ‌ها را روی سر فیل‌ها می‌ریزند.»  سنگ‌های کوچک مثل باران بر سر فیل‌ها می‌بارید و به فیل‌ها می‌خورد. گردوخاک زیاد شد.

نازپری گفت: «بهتر است که دعا کنیم و از خدا کمک بخواهیم.»

آن‌ها دور هم حلقه زدند. به هم نزدیک شدند و چشم‌هایشان را بستند. ناگهان سروصداها خوابید. به آرامی چشم که باز کردند، خودشان را در سالن، روبه‌روی تابلو نقاشی دیدند. صدای خانم قمری آمد و گفت: «خب بچه‌ها. این نقاشی درباره‌ سوره‌ی فیل است.»

خانم معلم گفت: «همان سوره‌ای که در قرآن آمده. کی داستانش را بلد است؟»

بچه‌ها با خوشحالی به هم نگاه کردند. همه گفتند: «من. من.»

فعالیت 3: بحث و گفت‌وگو

پس از شنیدن قصه در مورد این نکته که خدای مهربان قوی ترین است و همیشه پیروز است و همچنین سایر نکات قصه با کودکان بحث کنید و سؤالاتی همانند پرسش‌های زیر از ایشان بپرسید:

نام خانه خدا چیست؟ فکر می‌کنید چرا فیل‌ها می‌خواستند خانه خدا را خراب کنند؟ خدا چگونه از خانه خودش محافظت کرد؟ در آخر داستان چه کسی پیروز شد؟

فعالیت 4: نقاشی

نوآموزان از هر جای قصه که دوست داشتند یک نقاشی زیبا بکشند و بعد نقاشی‌های خود را به دیوار کلاس یا سالن نصب‌کرده و نمایشگاهی درست کنند و از نقاشی هم‌سالان و هم‌کلاسی‌های خود دیدن کنند. در حین کار نوآموزان می‌توانند سوره را گوش دهند.

توجه: الزامی به حفظ سوره نیست.